سایه سنگین دولتها بر سر گرانترین جایزه ادبی
تاریخ انتشار: ۵ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۹۸۴۸۸
صحرایی میگوید روند برگزاری جایزه جلال در ادوار مختلف زیر سایه سنگین سیاست و تغییر دولتها قرار گرفته و گاه آثاری معرفی شده که قرابتی با تفکر جلال ندارند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی ایران اکونومیست، جایزه ادبی جلال آل احمد با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1387 نخستین دوره خود را در سالروز تولد آلاحمد آغاز کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همزمان با برگزاری نخستین دوره جایزه، امیدواری بسیاری بین نویسندگان نسبت به این جایزه ایجاد شد، انتظار این بود که برگزاری جایزهای به این وسعت، اتفاق و تنفس تازهای برای ادبیات باشد، بزرگان ادبیات داستانی بیشتر دیده و شناخته شوند، متر و معیار بینالمللی برای معرفی ادبیات ایران و استاندارد تازه برای خرید کتاب توسط مردم ایجاد کند و کمک شود تا فضای نقد ادبی در جامعه فراگیرتر شود. امیدهایی که بعد از برگزاری 14 دوره از این جایزه چندان بین اهالی ادبیات پرفروغ نیست.
بارقههای امیدی که از نخستین دورهها در دل بسیاری از نویسندگان زده شده بود، کمکم رنگ باخت. در نظر برخی از منتقدان و نویسندگان، جایزه ادبی جلال به رغم همه اینها، نتوانسته به مقصود خود برسد و همانند بسیاری دیگر از جوایز ادبی کشور، تنها هر سال برگزار میشود و به کار خود خاتمه میدهد؛ بیآنکه اتفاق خاصی برای آثار برگزیده و تقدیری رخ دهد. شاید همین پایان، جایزه جلال را همانند دیگر جشنوارهها کرده است.
اکبر صحرایی از جمله نویسندگانی است که در چند دوره جایزه را همراهی کرده است؛ گاه در قامت برگزیده، گاه به عنوان داور و گاه به عنوان یکی از اعضای هیئت علمی. او در گفتوگو با از تجربههای خود در این سالها در همراهی با جایزه گفت. صحرایی معتقد است مشخص نبودن شاخصها و عدم بررسی کارنامه جایزه جلال به عنوان معتبرترین جایزه ادبی کشور، سبب شده تا این جایزه در ادوار مختلف دستخوش تغییرات سیاسی در دولتها شود. موضوعی که سبب شده گاه آثاری به عنوان برگزیده اعلام شوند که با «مکتب جلال» فاصله معناداری دارند یا نویسندگانشان مخالف جلال بوده و او را کوبیدهاند. مشروح گفتوگوی با این نویسنده و پژوهشگر را میتوانید در ادامه بخوانید:
*: تاکنون 14 دوره از جایزه جلال برگزار شده و این جایزه در آستانه اختتامیه پانزدهمین دوره خود است. با وجود این سابقه، برخی از نویسندگان و منتقدان بر این باورند که جایزه جلال به عنوان مهمترین جایزه ادبی کشور، نتوانسته به اهداف خود که همان اعتلای ادبیات داستانی بوده است، برسد. نظر شما به عنوان کسی که در ادوار مختلف این جایزه هم به عنوان برگزیده و هم به عنوان یکی از داوران و از اعضای هیئت علمی در این جایزه حضور داشتید، نظرتان در اینباره چیست؟
در کلیت من معتقدم که دقیقاً همین اتفاق رخ داده و جایزه هنوز نتوانسته است هدف خود را پیدا کند؛ یعنی به آن افقی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی راجع به وظایف و ... برای این رویداد ادبی تعیین شده بود، نرسیده است. این جایزه در نهایت باید به شکلگیری و معرفی نویسندگان جلالمنش و مقید به مکتب جلال میرسید که نرسیده است. متأسفانه در این 14 دوره اخیر این اتفاق رخ نداده و هر دوره با تغییر دولتها و تفکرها، حتی تفکرهای سیاسی یا ادبی، کارهایی انتخاب شده که دقیقاً مغایر با افکار و ادبیات جلال بوده است.
وقتی میگوییم جلال آل احمد منظور ما- به قول دکتر شریعتی- «بازگشت به خویشتن» و ادبیات اصیل ایرانی اسلامی است؛ بازگشت به ادبیاتی است که بتوان آن را به عنوان ادبیات ایران در جهان عرضه کرد. به همین دلیل میگویم «مکتب جلال». جلال در این حوزه نماد است. اگر بخواهیم این امر را مد نظر قرار دهیم، باید بگویم که ما هیچ دورنمایی از این موضوع برای نویسندگان جوان ارائه ندادهایم که آیا در این 14 دوره اخیر توانستهایم یک راهکار و نقشه مهندسی ارائه دهیم که نویسنده بداند چطور باید کار کند و بنویسد که در دایره این مکتب بگنجد. وقتی میگوییم جلال، منظور ادبیات انقلاب اسلامی است.
انتخاب داوران و هیئت علمی در ادوار گذشته به گونهای بوده است که همه گروهها حضور دارند؛ این در حالی است که در ساختاری که برای جایزه در نظر گرفته شده بود، چنین موضوعی مطرح نشده است. از سوی دیگر، نیمی از جوایز جلال به کارهای روشنفکری مقابل مذهب اهدا شده است. تعارف که نداریم، خاطرم هست که سال گذشته چه فشارهایی را تحمل کردیم که جایزه را به سمتی ببریم که جزو اهدافی باشد که از ابتدا برای این جایزه تعیین شده است. حتی در هیئت علمی مسائلی مطرح میشد که خلاف مکتب جلال بود؛ برخی از اعضای هیئت علمی قصد داشتند به کتابی جایزه بدهند که نماینده طیف اپوزیسیون بود. این یک فاجعه بود و هست.
جایزه جلال تحت تأثیر تغییرات سیاسی، در ادوار مختلف دچار تحول و تغییر شده است. دولتی میآید، وزیری انتخاب میشود که مربوط به طیف سیاسی خاصی است، داوران و اعضای هیئت علمی را براساس ایدههای خود انتخاب و کسانی را معرفی میکند که اصلاً اعتقادی به جلال ندارند و او را پیوسته تخریب میکنند. در چند دوره گذشته ما شاهد این جریان بودیم، حتی در ویژهنامه اختتامیه جایزه که منتشر شده بود، جلال را این دوستان در قالب یادداشت و ... تخطئه کرده بودند و او را میکوبیدند. این یعنی چه؟ یعنی ما ساختار خاصی نداریم و باید برای آن فکری شود.
این مسائلی که اشاره شد از منظر کیفی جایزه بود. از نظر ظاهر و سطح کمی هم همین اتفاق دارد در جایزه رخ میدهد. بحث میزان جایزه، تعداد برگزیدگان و ... اموری است که باید بررسی شود. به نظرم پس از 14 دوره ما نیازمند به یک آفتشناسی در این زمینه هستیم که بالاخره این هیئت علمی و هیئت داوران باید بر چه اساسی انتخاب شوند؟ برگزیدگان با چه شاخصها و معیارهایی باید معرفی شوند؟ و در نهایت اینکه خروجی جایزه در این چند دوره چه بوده است؟ آیا کتابهایی که برگزیده شدهاند، برنامه خاصی برای معرفی آنها داشتهایم؟
*: اتفاقاً یکی از انتقاداتی که به جایزه جلال وارد میشود، همین مسئله است. اینکه آثار برگزیده یا تقدیری پس از اختتامیه جایزه، به حال خود رها شده و اتفاق خاصی برای آنها رخ نمیدهد؛ اعم از ترجمه، اقتباس ادبی و ... . در حالی که ما در میان برگزیدگان یا آثار تقدیری، کتابهای خوبی داریم که قابلیت این کار را دارند و اصلاً یکی از اهداف جایزه با همین امر میسر میشود.
بله، متأسفانه یکی از مسائلی که پیوسته در جوایز مختلف ادبی دیده میشود، این است که ما نویسنده و کتاب را پس از اختتامیه رها میکنیم. میطلبد که برای جایزه جلال به عنوان جایزه مادر در حوزه ادبی در کشور و به عنوان یکی از جوایز مطرح در سطح منطقه، ساختاری در نظر بگیریم که این مسائل را حل کند. با صراحت اعلام کنیم که در چهار بخش جایزه چه کتابهایی میتوانند به عنوان برگزیده اعلام شوند.
خاطرم هست در سال گذشته که من جزو داوران جایزه بودم، در هیئت علمی بحث بر سر معرفی کتابی به عنوان برگزیده بود که من اصلاً از انتشار این کتاب متعجب بودم. اینکه این کتاب با این محتوا چطور در جمهوری اسلامی مجوز چاپ گرفته بود، برای من سؤال برانگیز بود. کتاب زیربنای اسلام را زده و ضد مسائل اخلاقی بود. تمام اینها به این دلیل است که ساختار انتخاب داوران و آثار مشخص نیست.
با رفتوآمد هر دولت، چینش داوران و اعضای هیئت علمی و ... نیز هر چهار سال یکبار تغییر میکند. در واقع جایزه جلال به گونهای شده است که هر کسی میتواند با ذهن خود آن را تفسیر کند. ما حتی در میان برگزیدگان افرادی را میبینیم که مخالف جایزه جلال هستند و او را مقابل خود میبینند. اینکه چطور این نویسنده جایزه را برده، خود بیانگر وجود یک تناقض است.
*: به نظر میرسد جایزه جلال همانند بسیاری دیگر از جوایز ادبی در کشور، در قیاس با دورههای پیشین خود، آن شور و شوق را در خود نویسندگان برای شرکت در جایزه ایجاد نمیکند. ظاهراً در این قضیه چندین مسئله نقش داشتهاند که یکی از آنها را میتوان عدم اعلام اسامی برگزیدگان و بسنده کردن به اسامی تقدیریها در ادوار متعدد دانست. این موضوع چه تأثیری روی خود نویسندگان میگذارد؟ آیا هراسی برای اعلام اسامی برگزیدهها وجود دارد؟
مسائل مختلفی در این حوزه وجود دارد. من هم به عنوان برگزیده، هم به عنوان داور و هم به عنوان هیئت علمی در این جایزه حضور داشتهام. وقتی داوری اثری را به عنوان تقدیری اعلام کند، خود را راحت کرده است. داور میتواند با این کار خود را تبرئه کند و با بیان اینکه ما به اثر مورد قبول دست نیافتهایم، طبع بالای خود را نشان دهد و نویسنده را تحقیر کند.
اعلام «تقدیری» راهی برای تبرئه داور و تخطئه نویسنده
اتفاقاً سال گذشته در بحث داوری این بحث مطرح بود و من گفتم که ما معمولاً اثری را که مثلاً نمره 80 را کسب کرده، به عنوان برگزیده انتخاب میکنیم و اثری را که به 70 رسیده، به عنوان تقدیری اعلام میکنیم. گفتم این روند مانند این است که ما یک مسابقهای ورزشی را بین افراد برگزار و اعلام کنیم که میخواهیم از نفر برگزیده تقدیر کنیم. اما به برگزیده بگوییم که چون تو نتوانستهای 100 متر را در 9 ثانیه بدوی و زمان تو 10 ثانیه بوده است، دیگر برگزیده نیستی، تقدیری هستی؛ یا دو تیم که دارند با هم فوتبال بازی میکنند. به برگزیده بگوییم که تو چون خوب بازی نکردی، کاپ قهرمانی را به تو نمیدهیم! شرکت و ارزیابی در جایزه جلال هم همینطور است. ما قرار است در جایزه جلال یک برگزیده از میان تمام آن آثاری را اعلام کنیم که در آن دوره انتخاب شدهاند. ما که نمیگوییم بین کتابهای معاصر، داریم میگوییم که بین این تعداد دونده، یک نفر برگزیده شده است.
چرا میگویند تقدیری؟ چون خود را اینطور راحت میکنند. اولین دلیل عدم اعلام برگزیده، نداشتن توجیه است. دلیل دوم، مسائل مادی است که ناظر به جوایز در نظر گرفته شده برای جایزه است خب وقتی اثری به عنوان تقدیری اعلام شود، قاعدتاً میزان کمتری از جایزه را دریافت میکند. وقتی این اتفاق میافتد، چه میشود؟ اطمینانها ضعیف میشود و نویسندگان برای شرکت در جایزه انگیزه نخواهند داشت.
این موضوع منحصر به جایزه جلال نیست. کتاب «کتیبه ژنرال» من با کتاب «انارستان» آقای شیرزاد در یکی از ادوار جایزه کتاب دفاع مقدس به عنوان نامزد اعلام شد. در روز اختتامیه به من زنگ نزدند، گفتم حتماً با آقای شیرزاد برای شرکت در اختتامیه به عنوان برگزیده تماس گرفتهاند. به آقای شیرزاد زنگ زدم، گفت به من هم اصلاً اطلاعی ندادهاند! گفتیم پس چه کسی به عنوان برگزیده اعلام شده است؟! داوران اعلام کردند که از بین این دو نامزد، ما به برگزیده نهایی نرسیدیم؛ این در حالی است که کتاب «کتیبه ژنرال» پیشتر برگزیده چند جایزه شده بود و کتاب «انارستان» نیز اثر خواندنی است.
هیچ کس از «جلال» راضی نیست؛ نه دوست نه دشمن
دلیل این روند در جوایز چیست؟ دلیل این است که ساختار مشخصی وجود ندارد و بعد از برگزاری چندین دوره، آسیبشناسی صورت نمیگیرد تا کارنامه کاری جوایز بررسی و نقاط ضعف و قوت احصا شود. زمان آن رسیده است که بنشینیم و ببینیم که جایزه جلال تا الآن چه مشکلاتی داشته است؟ چرا گاه کتابهایی انتخاب میشوند که خلاف افکار و مکتب جلال قدم برداشتهاند؟ نهایتاً این اتفاق رخ میدهد که هیچ کس از برگزاری این جایزه راضی نیست. جایزه نه به دوست رسیده است نه به دشمن.
این اتفاقات برای این رخ میدهد که ما در جایی اشتباه قدم برداشتهایم. من به مسئولان هم گفتهام که ما در حوزه ادبیات تعارف داریم. این تعارف را باید کنار بگذاریم. رمز موفقیت ادبیات در غرب چیست؟ این است که تعارف ندارند.
*: یکی از بخشهای جایزه جلال، بخش مستندنگاری است که بعد از چند دوره برگزاری، به جایزه اضافه شد. این بخش با در نظر گرفتن این موضوع که تعدادی از کارهای درخشان جلال در حوزه مستندنگاری نوشته شده، به جایزه افزوده شده است.شما در کنار حوزه داستان، در حوزه مستندنگاری نیز فعال هستید. به نظر شما افزوده شدن این بخش چه کمکی به جایزه کرد؟
این بخش، بخشی جنبی است و رسمیت ندارد. به نظرم میتواند این قسمت در بخش نقد منتقل و در ذیل آن بررسی شود. چون این بخش، از بخشهای اصلی جایزه نیست و بعدها ممکن است مشکل ایجاد کند. حاشیههایی هم در دورههای قبل ایجاد شد. مثلاً کتابهایی که قرار نبود معرفی شود، در حاشیه جایزه مطرح شد. این روند به حیثیت جایزه جلال ضربه میزند.
حواشی که حیثیت جایزه را زیر سؤال میبرد
جایزه جلال سه حوزه اصلی بیشتر ندارد: داستان کوتاه، رمان، نقد و پژوهش که قرار است کتابهایی که در هر بخش به عنوان برگزیده اعلام میشود، الگو باشد. اما ما میبینیم که در کنار این آثار، ما چند اثر دیگر را نیز در بخش جنبی معرفی میکنیم؛ این روند به جایزه ضربه میزند و جایزه جلال را قابل تفسیر میکند.
در مجموع باید بگویم که نیاز است تیم علمی حرفهای در حوزه ادبی شکل بگیرد و این آفتها و آسیبها مشخص شود. لازم است بعضی از آیتمها روشن شود. مثلاً اینکه امتیازبندیها برای انتخاب اثر برگزیده بر چه اساسی است؟ آیا افزوده شدن بخش جدید به جایزه ضربه زده یا باعث تقویت آن شده است؟ و... از جمله موضوعاتی است که ضرورت بازبینی و بررسی آن احساس میشود.
منبع: خبرگزاری تسنیم
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: اعضای هیئت علمی ادوار مختلف جایزه جلال هم به عنوان جایزه ادبی کتاب هایی مکتب جلال چند دوره دولت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۹۸۴۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شاعری که براساس دانش ادبی شعر نسروده!
فرهاد طاهری، پدرش، محمدحسین طاهری را شاعری میخواند که براساس قریحه شعر سروده نه براساس توانایی دانش ادبی میگوید او به جریانهای ادبی رایج، کمترین اعتنایی نداشت. با توجه به اینکه در شهری میزیسته که زبانهای تاتی تاکستانی و ترکی رایج است، اشعارش در تحکیم وحدت ملی و تقویت زبان فارسی بسیار مهم است.
فرهاد طاهری، دانشنامهنگار و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران دیوان اشعار پدرش، محمدحسین طاهری را گردآوری و به تازگی راهی بازار نشر کرده است. او در گفتوگویی مکتوب با ایسنا درباره ویژگی شعرهای این دیوان توضیح داده است.
متن گفتوگو در پی میآید:
در ابتدا درباره این دیوان شعری توضیح میدهید؛ درباره سبک شعری شاعر، تعداد اشعار و مضمونهایی که در این شعرها به کار گرفته شده است.
پیش از پاسخ دادن به پرسشهای شما، لازم میدانم از توجه آن خبرگزاری پرمخاطب به انتشار دیوان طاهری سپاسگزاری کنم.
دیوان طاهری مجموعه کامل سرودههای فارسی زندهیاد محمدحسین طاهری است. محمدحسین طاهری (١٣١٣ - ١٣٩٠) از مردم تاکستان و آموزگار و مدیر دبستان در آن شهر بود. دیوان در ۶٢٩ صفحه تدوین شده است که از این صفحات، ٣٠ صفحه نمایه اشعار و اعلام است و حدود ٢٠ صفحه هم پیشگفتار تدوینگر و صفحات پیش از متن است؛ بنابراین ۵٨٠ صفحه، متن اصلی دیوان را شامل میشود و به تقریب میتوان گفت دیوان طاهری دربردارنده حدود ٩ الی ١٠ هزار بیت اشعار فارسی است.
به لحاظ سبک شعر، اشعار دیوان طاهری در قصاید، به سبک خراسانی و در دیگر قالبهای شعر (غزل، مثنوی، ترکیبات و مسمطات و رباعی و دوبیتی) اشعار به طرز سبک عراقی است. در این دیوان، قصایدی آمده که کاملا روشن است شاعر در سرودن آنها به قصاید فرخی سیستانی و ناصر خسرو نظر داشته است. همچنین استقبالها و تضمینهایی که از غزلیات و مسمطات سعدی و غزلیات حافظ کرده پیروی شاعر را از سبک عراقی نشان میدهد. در بعضی از اشعار البته نمونههایی از سبک دوره بازگشت مخصوصا تحت تأثیر اشعار قاآنی کاملا مشهود است اما در سراسر دیوان رد پایی از سبک هندی دیده نمیشود. چند نمونه هم البته شعرهایی در دیوان هست که متأثر از شاعران معاصر مانند افسانه نیما و بعضی غزلیات شاملو و سایه و شهریار است.
ویژگیهای دیوان طاهری
به لحاظ مضامین شعر، میتوانم بگویم اغلب اشعار دیوان طاهری همان مضامین سنتی و قدمایی شعر فارسی است. علاوه بر آن شاعر به مسائل اجتماعی هم توجه کرده است. این نکته را من در مقدمه دیوان مشروح نوشتهام و فکر کنم بهتر است همان توضیح را اینجا برای خوانندگان این مصاحبه عینا نقل کنم :
«درون مایۀ اشعار عمدتا صبغه و حال و هوایی عاطفی و عاشقانه دارد و جنبههای انسانی و اجتماعی نیز در سراسرآن مشهود است . سرودههای طاهری هم، به مانند بسیاری از سرودههای طرز قدمایی، مظهر تمام عیارِ همان دغدغهها و پرسشهای همواره پایان ناپذیر ذهنیت شاعرانۀ هویت و اندیشۀ ایرانی است : پرسش و جستوجوگری از معمای آفرینش و هستی، حیرت و درماندگی، عشق، دلتنگی و هجر و فراق، یأس وامید، حقگزاری و سپاس و ستایش و نکوهش، حسرت برگذشته و پشیمانی، نجوا و گفتوگوهای با خویش و...
شاعر این سرودهها نیز در سراسر اشعار خود به همان احوالات شاعرانه و برخوردار از اوصاف اخلاقی و شخصیتیِ ملهم از طرز نگریستن شاعرانه به عوالم روحی و دنیای بیرونِ خود به تمام و کمال دچار بوده است. به مقتضای شاعرانه اندیشیدن و سخن گفتن، دستخوش «زیروزبرشدنهای عاطفی واحساسی» شده و گاه و بیگاه نیز رشتۀ سخن به دست «قضاوتِ پُر تناقض» داده است.
فارغ از آنچه گذشت، دیوان طاهری همچنین حائز بعضی نکتهها و گفتههایی است به نظر شایستۀ اعتنا و تأملِ بیشتر که بررسی اجمالی آن، چه بسا ذهن و توجه خوانندگان این اشعار را فزونتر معطوف خود کند و آنان را به جزئیات و آگاهیهایی راهنمون شود که در فهم دقیقتر و روشنترِ گذشته شاعر و گذشتههای زادگاه او، فراوان دستگیر و راهگشا باشد.
نخست، خواننده نکته بین دیوان طاهری، از سرگذشت و مهمترین وقایع زندگانی شاعر و نیز از دلخوریها و غمها و شادیها و باورهای فرهنگی و اعتقادی، و از قضاوتها و آراء ستایشگر یا منتقدانه او درباره معاشران و دوستان و اقوام و نزدیکان و حتی از اظهارنظرهای او درباره خانوادهاش مطلع میشود. بخشی از دیوان طاهری، درواقع نوعی شرححالنگاری منظوم است که پاسخدهنده پرسش خوانندگان و جویندگانی است که بخواهند روایت زندگانی شاعر را از زبان خود او بشنوند.
جنبه مهم دیگر دیوان طاهری، گزارشهایی است عمدتا دقیق و مستند و جزئینگرانه (و با ذکر تاریخ) از محیط و رویدادها و پدیدههای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی روزگار و زادگاه شاعر که به روایت او در ضمن اشعاری بسیار، به نظم آمده است مانندِ شکوهها از: مالکیت زمینهای کشاورزی و مصائب زراعت و باغداری، خشکسالی، بلاها و مصیبتهای طبیعی و آسمانی، مسائل درمان و بهداشت و آموزش و پرورش، معضلات بیمه بازنشستگان، تنگی معیشت و حقوق نابسنده فرهنگیان ومعلمان، گرانی و کمبود اقلام و سهمیهبندیها، بیلیاقتی و نادرستکاری صاحبان حرفهها و مشاغل (اعم از وکیل و پزشک و بنا و پیمانکار و...)؛ همچنین گرامیداشت دوران دفاع مقدس از وطن و ادای احترام به شهیدان و اسیران و آزادگان؛ حقسپاسی از انسانهای لایق و خدمتگزار ؛ در مرثیه و منقبت پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه معصوم درضمن اشعاری آئینی و مذهبی ، سوگسرودههایی در غم درگذشت مشاهیر و استادان بزرگ ادب وتاریخ و فرهنگ ایران و فرهنگ پروران و معلمان، و گزارش اخبار کانونهای فرهنگی و انجمنها ومحافل ادبی وشبهای شعر و سخنرانی و...
از این نظر در دیوان طاهری، جلوهها وصحنههایی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی زمانه و زادگاه شاعر، به نظم کشیده شده است. در گزارشها و روایتگریهایی هم که دار سخن صرفا به گردِ مسائل «اجتماعی و شأن وجدانِ کاری و پای بندی به اخلاق و درستکاری» بوده است البته این دسته از سرودهها تنها «صبغه گزارش و روایت» محض ندارد. در بیشتر این اشعار، رگهها و رد پاهایی از «انتقاد و نقد و تذکر و تحذیر و هشدار و راه نشان دادن و برحذر داشتن از بیراهه و انحراف و به خطا رفتن» خود را نمایانده است درواقع می توان این قبیل اشعار را به نوعی نخستین نمونههای «شعر متعهد اجتماعی» و نیز اولین تجربههای «نقد اجتماعی مصلحانه» در «ساحت شعرفارسی» در زادگاه شاعر دانست. این نوع شعر منتقدانه اجتماعی و متعهد در دیوان طاهری البته با بسیاری از سنن غالبِ سرودن چنین اشعاری در ادبیات فارسی نیز سازگاری چندان ندارد . لحن و زبان اشعار او ، اگر نگویم تماما بلکه قریب به تمام، برکنار از «هزل و هجو وتیزو تندی و رکیکی کلام» است. این مضمون در ادبیات فارسی (شعر یا نثر منتقدانه اجتماعی و متعهد) در ذات خود پذیرای هرنوع کلام و واژه «تند وبه دور از نزاکت رایج در گفتار» و موافق با لحن و بیان «هزل و هجوآمیز» است و شواهدی بسیار هم از آن در سابقه و سنت ادبیات فارسی و در دیوانها و تذکرهها برجای مانده است. اما شواهد شعر منتقدانه اجتماعی و متعهد در دیوان طاهری، با بیانی مؤدبانه ولحنی برخوردار از وجاهت کلام، بامخاطبان به سخن آمدهند.»
شاعری که دوگانگی نداشت
شما گردآورنده و تدوینگر شعرهای پدرتان هستید، در واقع با این شاعر زیستهاید و تجربه زیسته او را از نزدیک مشاهده کردهاید، چقدر شخصیت شاعر به شعر هایش نزدیک بوده و در واقع تجربه زیستهاش در شعرهایش نمود دارد؟
در شخصیت ایشان اصولا در هیچ زمینهای دوگانگی وجود نداشت. در تمام مسائل، حرف و عملش یکی بود. همهٔ کسانی که او را میشناسند اعم از دانشآموزانش یا معلمانی که سالها همکارش بودهاند و نیز دیگر اهالی تاکستان به این نکته اذعان دارند که هیچ تفاوت و اختلافی میان گفتار و کردار ایشان ملاحظه نکردهاند. این ویژگی در تمام اشعار او کاملا مشهود است. زمینه و بستر بسیاری از اشعار منتقدانه او هم دقیقا از همین ویژگی شخصیت ایشان نشئت میگرفت. بعد هم باید این نکته را اضافه کنم او براساس قریحه شاعری و تجربه هنری این اشعار را سروده است ونه براساس توانایی دانش ادبی. بسیارند استادان و دبیران ادبیات فارسی که براساس دانش ادبی و معلومات خود شعر میگویند که البته موفق هم نبودهاند.
کمترین اعتنایی به جریانهای ادبی نداشت
شاعر این شعرها، دور از پایتخت به کار شعری پرداخته است، این موضوع چقدر در کار او تأثیر گذاشته است و چقدر ایشان به جریانهای ادبی توجه نشان داده است؟
من فکر میکنم اهمیت فرهنگی دیوان طاهری در همین ویژگی است که شاعر آن دور از پایتخت و در شهری میزیسته که زبانهای تاتی تاکستانی و ترکی در آنجا رایج بوده است. از این لحاظ دیوان طاهری در تحکیم وحدت ملی و تقویت زبان فارسی بسیار مهم است و از این جنبه هم باید این دیوان معرفی و نقد و بررسی شود.
اما در خصوص «جریان های» ادبی رایج، میتوانم بگویم شاعر، کمترین توجه و اعتنایی به آن نداشت. تلقی او از مقوله شعر و ادبیات فارسی، فقط تعمق در دیوان شاعران بزرگ بود. همیشه هم کلیات سعدی، دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی، مثنوی و غزلیات شمس، دیوان وحشی بافقی، فخرالدین عراقی، عارف قزوینی، ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار، رهی معیری، اهلی شیرازی، قاآنی را در دست داشت و مطالعه میکرد. از میان شاعران معاصر هم فقط شهریار و سایه را مرتب میخواند. کمترین علاقهای هم به سهراب سپهری و فروغ و اخوان ثالث نداشت. البته به حسین منزوی ارادت داشت و از اشعار او لذت میبرد.
درباره این «جریانهای ادبی» یاد خاطرهای افتادم و فکر کنم بد نباشد ذکر کنم. من در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ادبیات فارسی خواندهام و در دوره دانشجویی سخت شیفتهٔ مسائل شعر نو و جریانهای تجددگرایی ادبی بودم. زنده یاد دکتر فرشیدورد، استاد نقد ادبی و سبکشناسی ما بود. بارها سرکلاس با دکتر فرشیدورد درخصوص شعر نو و جریانهای ادبی معاصر بحثم شده بود. دکتر فرشیدورد کمترین اعتنایی به این مسائل نداشت. یادم هست زنده یاد پدرم برای جشن فارغالتحصیلی من غزلی سروده و به نشانی گروه ادبیات فارسی پست کرده بود. نامه پدر چند روز بعد از فارغ التحصیلی به دستم رسید. وقتی رفتم گروه ادبیات نامهام را بردارم دکتر فرشیدورد هم در گروه بود و با هم قدم زنان به بیرون دانشکده رفتیم. طی راه، ماجرا را گفتم. دکتر فرشیدورد با نهایت بیاعتنایی گفت پدر شما مگر شاعر بود؟ گفتم بلی و غزل پدر را به سوی دکتر فرشیدورد دراز کردم. با میلی توأم با اکراه کاغذ را گرفت. پدرم بسیار خوش خط بود. دکتر فرشیدورد تا خط پدر را دید گفت عجب خط زیبایی و شروع کرد غزل را خواندن.. به وسط غزل که رسید ایستاد. با تأمل بقیه غزل را خواند و متوجه شدم برگشت دوباره از اول خواند. بعد سرش را بلند کرد و با لحن عصبانیت و شوخی مآب گفت عجیب است از چنین پدر فاضل و فرهیختهای فرزند ناخلفی چون شما تربیت شده است…بعد هم خندید…
شاعر غیر از زبان فارسی، گویا اشعاری به زبان اقلیم خود یعنی زبان تاتی داشته است، درباره تفاوتها و شباهتهای این اشعار میگویید؟
بلی شاعر دیوان طاهری، اشعاری به زبان تاتی تاکستانی هم سروده است. اتفاقا در یکی دوجا در دیوان شعر فارسی به این نکته اشاره و بدان مفاخره هم کرده است البته فضل تقدم سرودن اشعار تاتی تاکستانی، از آن پدر فرهیخته شاعر، زنده یاد میرزا علیمحمد طاهری است. او نخستین کسی است که اشعاری به زبان تاتی تاکستانی سروده است. اما شعر تاتی صاحب دیوان طاهری، مشتمل بر دو منظومه بلند «آی، وارُن، وارُن» (ای باران، باران!) و «آی فِرِم» (ای پسرم) و اشعاری در قالب غزل و رباعی است. مضامین اشعار تاتی، بیشتر پند و اندرز به آیندگان، ضبط و ثبت آداب و رسوم محلی و در مجموع در حوزه فرهنگ مردم است. غیر از این جنبهها، اشعار تاتی این شاعر، به لحاظ گویششناسی بسیار اهمیت دارد. خودشاعر بعضی از اشعار تاتی را به فارسی ترجمه کرده و تعلیقات بسیار راهگشایی هم در ذیل اشعارش به قلم آورده است. مجموعهٔ اشعار تاتی نیز در مجلدی با عنوان «آی وارُن وارُن» در دست تدوین و آمادهسازی است که امیدوارم تا پایان امسال منتشر شود.
انتهای پیام